معنی کرم شب تاب

حل جدول

کرم شب تاب

شب افروز

یراعه


کرم شب تاب

آتشک

فارسی به ترکی

واژه پیشنهادی

کرم شب تاب

آتشک

چراغینه، آتشک

چراغک

فارسی به عربی

فرهنگ معین

شب تاب

آن چه که در شب بدرخشد، شب چراغ، ماه، قمر، کرم شب تاب. [خوانش: (~.) (ص فا.)]


تاب

(اِ.) حرارت، گرمی، فروغ، روشنی، (ص فا.) در بعضی ترکیبات به معنی «تابنده » آید: شب تاب، عالم تاب. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

شب تاب

ویژگی آنچه در شب می‌درخشد، هرچیزی که هنگام شب درخشندگی و تابش داشته باشد،
(اسم، صفت فاعلی) (زیست‌شناسی) کرم ‌شب‌تاب،

لغت نامه دهخدا

شب تاب

شب تاب. [ش َ] (نف مرکب، اِ مرکب) تابنده در شب. شبتاب. آنچه در شب میدرخشد. || ماه را گویند و به عربی قمر خوانند. (برهان قاطع). ماه و قمر. (ناظم الاطباء). || چراغ. (آنندراج). قندیل. || شمع. (ناظم الاطباء). || گوهر آبدار. (آنندراج). گوهر. (ناظم الاطباء) (برهان).
- گوهر شب تاب، گوهر درخشان.
|| مگس آتشی. (ناظم الاطباء). || گربه ٔ سیاهی که چشمهای وی در مدت شب به شدت میدرخشد. (ناظم الاطباء). || جانوری است کوچک و پرنده ای شبیه به پروانه که دنباله ٔ آن جانور در شب مانند اخگر می درخشد. گویند این روشنایی از فضله ٔ اوست و او را به عربی ولدالزنا میگویند. چون ستاره ٔ سهیل طلوع کند آن جانور میمیرد. (برهان). کرم شب افروز. (آنندراج). پرنده ای کوچک شبیه به پروانه که دنباله ٔ آن در شب مانند اخگر میدرخشد. (ناظم الاطباء). نام کرمی است که در حصه ٔ مؤخر آن روشنی است که در تاریکی میدرخشد و بعضی اقسامش پردار است.اسدی در کتاب لغت فرس برای شاهد شب تاب این دو شعر رودکی را آورده است:
شب زمستان بود و کپی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کُپیان آتش همی پنداشتند
پشته ٔ آتش بدو برداشتند.
دو شعر مذکور از کتاب کلیله و دمنه ٔ منظومه ٔ رودکی است که گم شده است و در باب بی فایده بودن نصیحت به نااهلان در قصه ٔ میمون ها است که در شب سرما شب تاب را آتش تصور کرده آن را بر هیزمها گذاشته میدمیدند. مرغی آنهارا ملامت کرد که چرا برای دفع سرما خانه نساختند... الخ. در اصل سنسکریت کلیله این کلمه «خدیوت » و به معنی شب تاب است، و در نقل کتاب به پهلوی درست ترجمه شده بوده است، ابن مقفع در ترجمه ٔ عربی کتاب از پهلوی برای آن لفظ یراعه آورده، لیکن چون یراعه علاوه بر معنی شب تاب معنی نی هم دارد از این جهت ابوالمعالی نصراﷲ منشی اشتباهاً در کتاب کلیله و دمنه ترجمه ٔ فارسی کلمه را پاره ٔ نی آورده و ملاحسین کاشفی هم در انوار سهیلی از او تقلید کرده است. در حالتی که پاره ٔ نی در شب این قدر روشنی نمی دهد که اشتباه به آتش شود. (از فرهنگ نظام). شب چراغ. شب چراغک. چراغله. کرم شب تاب.کرم شب افروز.


تاب تاب

تاب تاب. (نف مرکب) پرتوافکن، نورافشاننده:
ای عوض آفتاب روز و شبان تاب تاب
تو بمثل چون عقاب حاسد ملعونت خاد.
منوچهری.

فرهنگ فارسی هوشیار

شب تاب

آنچه در شب میدرخشد

معادل ابجد

کرم شب تاب

965

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری